خاطره از شهید حججی
بسم رب الشهدا
به نقل از حاج آقا ماندگاری
خاطره ای که از همرزم شهید حججی شنیده بودند:
یکی از همرزمان شهید حججی تعریف می کرد، در سوریه به ما گفته بودند، کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن و بچه ایستادند و کمکی می خواهند ، شما نایستید ، اینا تله ای از طرف داعش است.
بعد از این ماجرا ، یه روز من و محسن با ماشین که در جاده می رفتیم، کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک می کردند که ماشینشان خراب شده ، هر چقدر به محسن گفتم :اینا تله اس، ولشون کن ، بیا بریم.
شهید حججی گفت:نه بالاخره کمک می خوان ، زن و بچه همراهشون هست ، گناه دارن.
رفتیم و کمکشون کردیم و آن لحظه اتفاقی نیفتاد(در صورتیکه داعشی بودند).
بعد از آن ماجرا ، وقتی فیلم و عکس های اسارت محسن را دیدم حالم خیلی بد شد ، چون کسی که پایش را روی گلوی محسن کذاشته بود همانی بود که کنار جاده کمک می خواست و محسن کمکش کرد.